جستجو پیشرفته محصولات

نشانه‌هایی از “دیگری” در  نیشان تاشی

بازتابی از ادبیات کهن فارسی و فرهنگ ایران با نگاهی به آثار پست‌مدرنیستی برنده جایزه نوبل ادبیات 2006 اورهان پاموک     

رکسانا حمیدی

 

 صبر فرهاد را که به خاطر عشقش کوه‌‏ها را مى‏‌کند، دوست دارم و درک مى‏‌کنم. آن‏جا که در رمانم «نام من سرخ» از نقاش‏‌هاى قدیم ایران صحبت مى‏‌کنم که سال‏‌ها با اشتیاق نقش اسب مى‏‌کشند. چندان که آن را از بر مى‌‏کنند و حتى با چشمان بسته مى‏‌توانند اسبى زیبا بکشند. مى‏‌دانم که از پیشه نویسندگى و از زندگى خودم نیز صحبت کرده‌‏ام. ( بخشی از متن سخنرانی پاموک در هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات 2006)1

بیرون از اشتراکات قومی، زبانی و فرهنگی دو سرزمین همسایه، شباهت‌­ها  گاه مثل جهش‌های ژنتیکی در جایی که انتظار نمی­‌رود ظهور می­‌کنند. در دهه آغازین قرن بیست‌ویکم میلادی، نویسنده­‌ای موفق از کشور همسایه برنده چندین جایزه معتبر جهانی می­‌شود که نام­ آورترین آن­ها جایزه نوبل ادبیات است. اورهان­‌پاموک نویسنده ترک، این جوایز را به همت و پشتکاری ستایش­‌برانگیز و با آثاری متعدد و متنوع  از آن خود می‌سازد.

 آنچه در این مجال قصد دارم به آن بپردازم و  ذهن مرا به خود مشغول می­‌سازد «ردپای ادبیات فارسی و نام ایران» در آثار اوست و نگاهی که پاموک به الگوهای داستانی و قهرمانان ادبیات کهن فارسی دارد و نمی­‌گویم ادبیات ایران؛ چراکه با تعریف مرزهای امروز، نام کشورها الزاماً مبین ادبیات کهن آن­ها نیست و گرنه در این صورت و با تعریف جغرافیای سیاسی امروز نه ناصرخسرو به فرهنگ و ادبیات ایران تعلق خواهد داشت  و نه نظامی گنجه­‌ای و رودکی و مولوی. چنان­‌که پیداست ما در عرصه ادبیات با زبان مواجه هستیم  و زبان فارسی مادر مهربان تمامی این آثار است که همه را در کنار خود می‌­نشاند. سوال اینجاست که چرا  برنده نوبل ادبیات 2006 از کشور همسایه ما یعنی ترکیه، این‌چنین توجهی  به الگوهای داستان‌پردازان ایرانی دارد که در جای­‌جای آثار او رد­پای ادبیات فارسی و نام شهرهای ایران و نقاشان ایرانی و خلاصه فرهنگ ایران را می­‌توان مشاهده کرد.

  من مقاله خود را با بخش کوتاهی از متن سخنرانی پاموک در هنگام دریافت جایزه نوبل آغاز کردم. متنی دقیق و هوشمندانه  که او  در آن از ماجرای نویسنده شدن و چگونه نوشتن خود پرده برمی­‌دارد و به سنت غربی­‌ها از خودکاوی هراسی ندارد و حتی می‌­توان آن را به نوعی مانیفست نویسنده شناخت. نکته آنجاست که  در این متن نیز  او از ایران نام می­‌برد و نیز از فرهاد که یکی از قهرمانان داستان­‌های ایرانی است و او را در خسرو و شیرین نظامی­‌گنجه‌­ای می‌توانیم جستجو کنیم؛ بماند آنکه حضور او در داستان­‌های کهن و ادبیات فارسی تنها به آن اثر خلاصه نمی‌شود.

اورهان پاموک زاده سال 1952 میلادی در محله “نیشان تاشی” استانبول به گفته خود نویسندگی را از بیست­‌و­دو­سالگی آغاز کرد. از او آثار متعددی منتشر شده است مثل: نام من سرخ، کتاب سیاه، برف، خانه ­ساکت، قلعه­ سفید، زندگی­ نو، چهره­ پنهان، استانبول و چند اثر دیگر که بعضی از این آثار به فارسی برگردانده شده است. از خود می‌پرسم  نویسنده ترک  که در داستان­‌هایش شهر و مردمانش را چنان دقیق و موشکافانه  پردازش می­‌کند  و از  فرهنگ بومی و جاری در سرزمینش روایتی جزئی نگرانه ارائه می­‌دهد، کسی که به استناد آثارش و منتقدان ادبی، استانبول را به مثابه لندن دیکنز و دوبلین پروست و پاریس مودیانو و سنت پترزبورگ داستایفسکی به تصویر می­‌کشد و قهرمان نهایی آثارش اغلب شهر استانبول است؛ این توجه به ادبیات فارسی را از کجا وام می­‌گیرد؟ او که  با نگاهی به  آثارش می­‌توان دریافت که نویسنده، ادبیات غرب را چه  به لحاظ ساختاری و چه به لحاظ محتوایی  به خوبی مطالعه کرده. توجه‌ش به شرق یا دست­ کم همسایه شرقی کشورش از کجا سرچشمه می­‌گیرد. به آثارش نگاه می­‌کنم: به رمان: نام من سرخ( 2) که در آن از داستان‌های شاهنامه به کرات یاد کرده‌­است. در نقاشی‌هایی که نقاشان ایرانی از مجالس مختلف افراسیاب و سیاووش و سهراب رسم کرده‌­اند یا تصویری از جنگ ایران و توران(3) یا از مرگ سهراب به­‌دست رستم(4) یا از ماجرای جنگ رستم و اسفندیار(5) یا از رستم و دیو سفید(6)  یا آنجا که از خمسه نظامی یاد می­‌کند خصوصاً از خسرو و شیرین و لیلی و مجنون(7). حتی در رمان کتاب سیاه به گفته بسیاری از منتقدان غربی و اشاره صریح نویسنده تحت‌­تأثیر منطق­‌الطیر شیخ فرید­الدین عطار­نیشابوری(8) نوشته شده است، قصه مردی را بازگو می­‌کند که در پی یافتن همسرش به استانبول سفر می­‌کند. پاموک در آثارش به اشاره یا به تفصیل،  وام­‌داری خود را به ادبیات فارسی بیان می­‌کند. بطور مثال او در گفت‌­و­گویی از رمان (موزه معصومیت – که هنوز به فارسی ترجمه نشده است) یاد می­‌کند که در نظر منتقدان این رمان نوعی لیلی و مجنون مدرن معرفی شده­‌است.(9)

بیرون از ادبیات، او به دانش و فرهنگ ایران نیز توجه دارد در اشاره به استاد بهزاد نقاش، غزالی، ابن­سینا و یا شاهان دوره صفوی و یا سبک مینیاتوریست­‌های ایرانی درآثار متفاوت‌ش مثل رمان “نام من سرخ”.

اما توجه پاموک به ادبیات کلاسیک ایران ختم نمی­‌شود. او در مجموعه‌­ای از مقالاتش که دربرگیرنده شش گفتار نویسنده برای سخنرانی در دانشگاه هاروارد­ است و  اخیراً با  نام  «رمان‌نویس ساده‌­نگر و رمان‌نویس اندیشمند»  به فارسی ترجمه شده، نشان می­‌دهد که با ادبیات مدرن ایران هم آشناست یا دست­ کم با نام صادق هدایت به عنوان پدر ادبیات مدرن ایران. او از بوف­ کور در کنار دو سه اثر دیگر، مثل مرشد و ­مارگریتا  اثر بولگاکف روسی یا نائومی از تانیزاکی ژاپنی یاد می‌­کند به عنوان آثاری با ساختاری نو و بر­خوردار از سبک غربی که در کشورهای به اصطلاح غیر غربی نوشته شده‌ ­است و ذهن نویسنده را به عنوان رمان‌هایی آلگوریک و تمثیلی به خود مشغول می‌سازد. (10)

رد­پای این اشاره­‌ها و اثر­پذیری­‌ها از فرهنگ و ادبیات ایران تنها در رمان­‌های او قابل شناسایی نیست بلکه کتاب استانبول هم که خاطرات نویسنده را از زادگاهش و دوران کودکی و نوجوانی او را تا شروع نویسندگی­‌اش دربرمی‌گیرد،  باز از نام ایران بی‌نشان نیست. مثلاً از طب بوعلی­‌سینا و معالجه عاشق گرفته تا اشاراتی مکرر به نام ایران یا مینیاتوریست‌های ایرانی.(11)

با مشاهده نمونه‌­های بسیار که نشانگر دغدغه‌های ذهنی نویسنده است و تداعی مکرر نام ایران، به پرسش نخستین خود بازمی­‌گردم که چرا پاموک چنین به فرهنگ ایران و ادبیات فارسی توجه دارد و در اغلب آثارش از داستان­‌ها و قهرمان­‌های ایرانی مکرراً  یاد می­‌کند.

 برای یافتن پاسخی دقیق‌­تر باید به محدوده مورد نظر نویسنده از فرهنگ ایران و ادبیات فارسی بپردازیم. با نظر به بسامد واژگانی که دلالت بر ادبیات کهن فارسی و ایران کهن دارد، درمی­‌یابیم که او هرگاه از ایران نام می‌برد یا از ادبیات فارسی در بیشتر مواقع،  منظور او ایران معاصر یا ایران یک صد سال اخیر مسلماً نیست، اگر­چه چنان­‌که اشاره کردم او هدایت و بوف­‌کورش را می­‌شناسد اما برای او ادبیات ایران فردوسی و نظامی، عطار و جامی و به‌طور اجمال شاعران کلاسیک است. دلیل این امر شاید اشتراکات تاریخی و فرهنگی ایران و ترکیه باشد یا نا­شناس‌ماندن شاعران و نویسندگان نسبتاً معاصر و چند دهه اخیر ما در ترکیه  به سبب فقدان ترجمه به زبان ترکی (چنانکه زنده یاد رضا سید حسینی در جلسه­‌ای  به نام اورهان پاموک که از سوی مجله بخارا برگزار شده بود به این امر اشاره کرده­ بود.) و یا  فقدان مضامین ادبی در ادبیات کلاسیک کشور نویسنده از آن جنس که بدان نیاز داشته یا  کم‌­مایه بودن ادبیات امروز ایران در قیاس با اقیانوس ادبیات کلاسیک فارسی در نظر وی. به­ هر روی پاموک بیشتر به ادبیات کهن فارسی نظر دارد و دلیل آن می تواند عوامل مذکور  باشد یا دست‌­به­‌دست دادن چند عامل؛ اما حتی اگر این عوامل مؤثر باشند به نظر می‌رسد که  این­ها عوامل لازم به شمار می‌روند اما کافی نیستند. من می­‌خواهم توجه شما را به سبک غالب آثار پاموک جلب کنم که بنا به نشانه‌های موجود در رمان­‌هایش و نیز نقد و نظر­ها بر آثار او، در ­دسته رمان‌های پست مدرنیستی قرار می­‌گیرد.

 پست­‌مدرنیسم بیرون از امکان تکثر روایت­‌ها و درهم آمیختگی زمان‌­ها و مکان­‌ها و قرار داشتن در لبه جدال سنت و مدرنیسم به نویسنده کمک می­‌کند تا به شیوه‌ای دیگر­گونه با سبک نویسندگان شرقی یا بهتر بگوییم خاورمیانه‌­ای عمل کند. این سبک خواسته یا ناخواسته نویسنده را در شناخت و نمایش دادن دیگری یاری می‌رساند و در واقع می‌خواهم بگویم که دیگری عنصری تفکیک­‌ناپذیر از نگاه، اندیشه و قلم نویسنده می­‌شود. منظور من از مفهوم دیگری آن چیزی است که برای نخستین بار در نوشته‌­های امانوئل لویناس و میخاییل باختین مطرح شد اما در نوشته‌های متفکران پست‌مدرن مثل دریدا مفهوم تازه و کامل­تری یافت. همین درک حضور دیگری است که به نویسنده امکان می­‌دهد تا از مرزهای خویشتن‌­بینی و ستایش مرسوم فرهنگ خودی گامی فراتر نهد و برای غنای آثار خود در جستجوی راه باشد تا شناختی کامل­‌تر از فرهنگ خود به مخاطب ارائه دهد. منظور از این دیگری که در ادبیات پست­‌مدرن مطرح می­‌شود وجودهای دیده نشده و به حاشیه رانده شده در شیوه مرسوم تفکر غربی است و چنان­‌که نویسنده در متن سخنرانی جایزه نوبل خود به آن اشاره می­‌کند قرار نداشتن در مرکز است.

دیگری در اغلب آثار نویسنده به صورت­‌های مختلف حضور می‌یابد: در کتاب استانبول، و تصویری که نویسندگان و شاعران ترک و غیرترک  از زادگاهش ارائه می­‌دهند، او  پا­به­‌پای قلم آن‌ها شهر را تماشا می­‌کند و خود را در حضور روایت دیگری محک می‌­زند. از فرانسویانی سخن می­‌گوید که درباره استانبول نوشته‌­اند و پروا ندارد که نگاه نویسندگان هموطنش را نیز  در باب زادگاهش زیر ذره‌­بین قرار دهد. در رمان­‌هایش نیز حضور دیگری­‌ها باز به چشم می‌­خورد. در”نام من سرخ”  از نقاشان تبریز و شیراز و قزوین سخن می­‌رود و سبک نقاش کشور همسایه به او کمک می­‌کند تا از سبک متداول و مرسوم نقاشان محلی یاد­ کند. همچنین در این رمان تقابل نقاشان غرب­‌گرا و شرق‌­گرا را هم می‌­توان دید. یا کسانی که به سبک‌­های قدیم و سنتی نقاشی می­‌کنند و با ورود سبک دیگر یعنی سبک غربی، نویسنده  نمایشی از جدال سنت و مدرنیسم را نشان می‌دهد. او در حضور دیگری که همان سبک نو در نقاشی است و از پرسپکتیو بر­خوردار است، ایده نقاشان سبک کهن و مینیاتوریست­‌ها را بیان می‌کند. پاموک به­‌خوبی نشان می­‌دهد که تفاوت تنها در سبک نقاشی نیست بلکه به تفاوت باور­­ها و ایده‌­ها  بازمی­‌گردد.

با طرح مسأله دیگری می­‌خواهم سبک نویسنده را در برقراری ارتباط او با متون ادبیات کهن فارسی در اینجا بیشتر مورد توجه قرار دهم تا شاید واکاوی دقیق­‌تری در شناخت ریشه­‌های  وام‌­گیری در ادبیات او حاصل آید.

پاموک به عنوان یک رمان‌­­نویس پست‌­مدرن از متون دیگر یا متون فارسی وام می­‌گیرد و متون دیگر هم بخشی از این دیگری است که در آثار او هویت می‌­یابد . به­‌کارگیری متون دیگر بحثی را به نام بینامتنیت پیش می­‌کشد و اگر با کریستوا هم­‌سخن شویم این امر تنها به متون متأخر مربوط نمی­‌شود بلکه بسیاری از اندیشه‌­ها و متون از یکدیگر پیدا یا پنهان تغذیه کرده‌اند. اما چنان­‌که می­‌دانید مفهوم­‌سازی این مبحث در دوره معاصر رخ­ داده و به همین سبب می‌­توانیم در شکافتن هسته­‌های یک اثر ادبی آن را مورد بررسی بیشتر قرار دهیم. پاموک ناگزیر است تا جهان ذهنی و تمثیلی خود را با دستاویزهای درون­‌فرهنگی و برون­‌فرهنگی به عرصه وجود بیاورد. او با مسأله هویت فردی خود را در چارچوبی تنگ اسیر  نمی­‌کند؛ بلکه با مقوله هویت دست­ و­­ ­­­­­پنجه نرم می­‌کند و خود را به جهان پیرامون خود متعلق می­‌بیند که شاید ویژگی شهر استانبول به‌­عنوان گذرگاه شرق و غرب به این امر دامن زده باشد.  او به جهانی تعلق دارد که به گفته داریوش شایگان فیلسوف ایرانی هویتی چهل­‌تکه به انسان امروز می‌­بخشد. چر­ا­که « گویی ما در نتیجه­‌ی فرآیندی که درک آن آسان نیست، همه  اعصار تاریخ بشریت را به صورت درهم‌آمیخته در خود گرد آورده­‌ایم.» (12)

 این­‌ها همه از دغدغه‌­های اندیشه و ادبیات پست­‌مدرن  به­‌شمار می­‌رود. پس اورهان از بینامتنیت به شکلی عریان در جای­‌جای رمان‌­هایش بهره می­‌جوید و خود به آن اذعان دارد و می‌­گوید که به‌­طور مثال رمان کتاب سیاه خود را  تحت‌­تأثیر منطق‌­الطیر عطار نوشته ­است. آگاهی نویسنده به عناصر و سازه­‌های ادبیات پسامدرن دست او را باز می­‌گذارد تا  جهان پیرامون خود را در تقابل با فرهنگ دیگر بنگرد و در فرهنگ­‌های دیگر قطعات گمشده پازل روایتش را جستجو کند. چرا­که می­‌داند «ما هر­چه بیشتر بر هویت خویش تأکید کنیم، هر­چه تعلق خود را به فلان گروه یا ملت با صدای بلند جار بزنیم، آسیب‌­پذیری هویت خویش را بیشتر نشان داده‌ایم. انسان امروز از آن­رو دچار بحران هویت است که هویت دیگر مجموعه‌ای یک­‌دست از ارزش‌های ثابت و مطمئن نیست.»(13)    در نتیجه پاموک با ردیابی شباهت‌­های فرهنگی، اشتراکات­ تاریخی، ریشه‌­های زبانی و ادبی در ادبیات کهن فارسی به جستجو می­‌پردازد؛ زیرا این زبان اگر­چه امروزه به لحاظ گفتاری و نوشتاری چندان آشنا نیست اما زبانی است که در دوران امپراتوری عثمانی بیش از این مورد استفاده قرار می­‌گرفت چنان­که سلطان­‌سلیمان قانونی به فارسی شعر سروده و نام او به عنوان شاعر فارسی­‌گو در کتب تاریخ ادبیات فارسی درج شده است.(14)

علاوه بر این، دو سرزمین  از رسم‌­الخطی یکسان برخوردار بوده‌­اند و در گذشته­‌های دور آشنایی با متون فارسی چندان دشوار نبوده‌­است. به‌­خصوص با رفت­‌و­آمدهای شاعران دو سرزمین؛ به‌­طوریکه شاعری با نام ناصر سیواسی به عنوان شاعری فارسی­‌گو در کتب تاریخ ادبیات فارسی مطرح است و نکته دیگر آن­که نویسنده به ترکیه و اختصاصاً استانبول قدیم توجهی ویژه دارد به­‌خصوص استانبول در دوران عثمانی. ازاین­‌رو، پاموک به ادبیات کهن فارسی که قرابتی با دوران کهن موردنظرش دارد، بیرون از ساختن هویت چهل‌­تکه، با نگاهی خویشاوندانه می‌­نگرد و از هزار­ و­ یک شب یا کلیله و دمنه و دیگر متون غافل نیست که حتی آن را میراث مشترک قومی و فرهنگی می­‌بیند.

سبک پست­‌مدرن برای نویسنده محملی می‌شود تا گوش‌ه­ای از جهان را که در آن زندگی می‌­کند و چنان‌­که در متن سخنرانی جایزه نوبل به آن اشاره می­‌کند دور از مرکز جهان است به دیگران نشان دهد و آن را به  مرکز جهان بدل سازد. البته در پرانتز باید به این نکته اشاره کرد که بیرون از سبک و ساختار نویسنده،  اشتراکات تجربه­‌های زیستی مخاطب ایرانی با آثار پاموک فراوان است؛ مناسبات فردی و اجتماعی و حتی خانوادگی در رمان‌­های پاموک برای خواننده ایرانی چنان آشناست که اگر نویسنده حتی از نشانه­‌های ادبیات­‌فارسی هم در آثار خود استفاده نمی­‌کرد این خویشاوندی باز هم مشهود بود.

 اما بحث در باب آثار پاموک و پست‌­مدرنیسم او همچنان باقی است. در این زمینه اورهان پاموک به­‌عنوان نویسنده پست­‌مدرن از نام­‌بردن از نویسندگان و آثار ادبی جهان ابایی ندارد. به‌­طوریکه به این امر به­‌صراحت در شش گفتار خود با نام رمان‌نویس ساده­‌نگر و رمان‌نویس اندیشمند اشاره می­‌کند.(15) به عقیده پاموک وظیفه ادبیات اعتلای احساسات ارزشمند انسانی است و نباید روایت­گر خوار­شمردن دیگران و برتر داشتن ملت خود نسبت به دیگر ملت­‌ها باشد. (16)  بنا به همین سخن می­‌توان باز به نقش و اهمیت دیگری در نگاه پاموک رسید. او از خود فاصله می­‌گیرد و با دیگری آغاز می‌­کند. او حتی در کتاب خاطراتش در نگاهی دیگرگونه و با فاصله به استانبول نگاه می­‌کند تا مثل یک بیگانه قادر باشد تمام زوایای شهر را به مخاطب نشان دهد و در کنار نقاط باشکوه و مرفه شهر نیمه‌پنهان و کمتر دیده شده شهر را معرفی کند. پاموک ورای تنفر و شیفتگی از خود و دیگری سخن می‌­گوید.

همین نکته ما را متوجه مسأله چند صدایی در آثار او می‌­کند و به روشنی می‌­توان آثار او را پلی‌فونیک قلمداد کرد که در ادامه به نشانه‌­های آن خواهم پرداخت و مقوله چند صدایی  نیز از درک حضور دیگری در آثار او سخن می­‌گوید. به‌­طوری­که در رمان نام من سرخ ما می‌توانیم صدای دو گفتمان سنت و مدرنیسم را در بین نقاشانی که به سبک مینیاتوری و سبک غربی و برخوردار از پرسپکتیو نقاشی می­‌کنند بشنویم، گذشته از آن­که صدای زنان و مردان راوی و حیوانات و اشیایی که بخشی از روایت را به عهده دارند در داستان به خوبی از یکدیگر قابل تفکیک است یعنی او به حاشیه رانده‌شدگان را هم به مرکز می‌­آورد و صدای آن‌ها را به گوش ما می‌­رساند.

از سوی دیگر به یاد داریم که عنصری که به شناخت بیشتر بحث بینامتنیت کمک کرد بحث چند­صدایی یا پلی فونی در رمان بود که باختین آن را طرح کرد و برای  نمونه آثار داستایفسکی را چند صدایی نامید. باختین “چند صدایی” را در ادبیات داستانی در این موارد معرفی می‌کند:

1- تعدد و تنوع فرهنگ‌­ها

2- بازتاب صداهاي سركوب شده 

3- تعدد و تنوع زاويه ديد 

4- تأثيرگذاری و تأثيرپذيری صداها از هم و بلوغ شخصيت­‌ها و تأكيد بر منی كه من شدنش پايان­‌ناپذير است.

 اگر به آثار پاموک خصوصاً آثار پسامدرن او بنگریم می‌­توانیم موارد مذکور را بیابیم. در اینجا بد نیست کمی مسأله را بازتر کنیم.

باختین در ادامه بحث چندصدایی  چنان­‌که می­‌دانیم به کارناوال اشاره می­‌کند. كارناوال در نظر او  به عنوان بهترين فضا برای شكل‌­گيری چند صدايی معرفی می‌­شود. باختین، با خوانشِ جدیدی که از آثار رابله ارائه می­‌دهد، گوهر آن را در «کارناوال» می­‌بیند و از آن به عنوان «جهان بی­‌قید و بند جلوه­‌ها و اشکال فکاهی که در مقابل لحن جدی و رسمی فرهنگ کلیسایی و فئودالی سده‌های میانه قد علم می­‌کند» ياد می­‌كند و معتقد است كه كارناوال زبانی است برای چنین مقاومتی. باختین معتقد است کارناوال در مرز هنر و زندگی جای دارد. در واقع کارناوال، خود زندگی است که به صورت بازی عرضه می­‌شود. کارناوال، کمک می­‌کند تا تمایزهای بین افراد از بین برود و به این ترتیب، در معنای موسع خود، می‌­تواند انکار عام فهم هرگونه توزیع ثابت و غایی اقتدار محسوب گردد که به عنوان شکلی از مقاومت مردمی در برابر اقتدار شناخته می‌­شود. کارناوال، در ضمن از يك نوع «دوگونگی»  استفاده می‌­کند. دوگونگی به جمع ارزش­‌های دوگانه و متضاد و حضور هم­زمان این تضادها اشاره می­‌کند.

دوگونگی کارناوالی، هیچ ارزش مطلقی را نمی‌پذیرد. فرهنگ رسمی برای توجیه تسلط طبقاتی خود، پدیده‌­ها را از هم جدا می­‌کند، اما دوگونگی کارناوالی این پدیده‌­ها را به هم پیوند می‌­دهد و بدین‌سان تمام ارزش‌ها را نسبی می‌­سازد.(17)

در واقع این همان چیزی است که در تأیید شکل گرفتن عنصر دیگری در آثار پاموک اهمیت می­‌یابد و در نگاهی عمیق‌­تر می­توان در این چند صدایی و تکثر و توجه او به دیگری  به مقوله کارناوالیسم اشاره کرد که  پاموک به عنوان ره‌یافتی برای طرح ایده‌ها و صداهای متفاوت از آن بهره می‌­جوید و خصوصاً با هدف  ایجاد عرصه بازتری  برای عرض اندام گفتمان­‌های مختلف آن را به­‌کار می­‌گیرد. البته گفتنی است که  اورهان در بیشتر آثار خود سعی برآن دارد تا نسبت به آنچه که می‌­خواهد آن را مطرح سازد و موجبات دل مشغولی او را فراهم نموده است، نگاهی پلیسی ارائه دهد و در واقع نگرشی طنزگونه را با آن درمی‌آمیزد و به یاری این دوعنصر، بطور مداوم  به ریزه­‌کاری­‌های زندگی روزمره شخصیت­‌هایش اهمیتی خاص می­‌بخشد. نگاه همراه با رگه‌های طنز نویسنده، کوششی است در راه به نقد کشیدن همه حوادث و دغدغه‌هایی که نویسنده را به طریقی به خود مشغول داشته است. شخصیت‌­هایی که پاموک درآثارش آفریده، به یک معنی افرادی هستند که بخش­‌های مهمی از چالش‌­های ترکیه معاصر با آن پیوند خورده است مثل حضور کردها در رمان برف.

در واقع این می­‌تواند در ادامه بحث کاروانالیسم موجود در آثار پاموک خودی نشان دهد چرا که طنز، عدم قطعیت و جمع دوگانگی را در آثار پست‌­مدرن پاموک می­‌توان مشاهده کرد و در نهایت باز ما را به ایده نویسنده می‌­رساند مبنی بر اینکه حضور دیگری در آثار او به عنصری تکرار شونده بدل می‌شود.

از سوی دیگر، باز بنا به بحث بینامتنیت هر اثر هنری یا ادبی و حتی ذهن و روان هر نویسنده و هنرمندی اغلب از عناصر پوشیده و برگرفته از آثار پیشینیان ساخته شده است. اگر با این الگو بخواهیم که زمینه‌های شکل‌گیری ذهن هوشمند نویسنده کشور همسایه را بررسی کنیم می­‌بینیم که او به دوران عثمانی در اغلب آثارش حتی اگر شده  نیم‌­نگاهی دارد و از آنجا که از زادگاهش  استانبول در هیچ اثر خود جدا نیست، از گذشته آن هم جدا نمی‌ماند و به­‌گونه­‌ای یادآور ارجاعات پست­‌مدرن­ها در بازگشت مکرر به گذشته  از آن دوران یاد می‌­کند. چه در نام من سرخ و چه استانبول و دیگر آثارش. دوران عثمانی به عنوان دوران باشکوه و اقتدار در آثاری که نویسنده به دقت می­‌خوانده ثبت شده است و او عصر کنونی شهرش را با آن دوران قیاس می‌­کند. این خود اشاره­‌ای است که ما را به ذهن این نویسنده توانا نزدیک‌تر می‌­کند. چرا که او مدام در کنار دریچه­‌ای توقف می­‌کند که یک‌سوی چشم‌­انداز آن به‌­سوی سرزمین همسایه است، سرزمین داستان­‌ها و شهرزادها، سرزمین فردوسی و هزاران داستان شاهنامه­‌اش، سرزمین داستان­‌های عاشقانه نظامی و جامی و دیگران.

اورهان پاموک موفق می‌شود راهی را طی کند که نویسندگان ایرانی در چم و خم آن، نگران فروافتادن به یک­سوی آن هستند؛ استفاده از ظرفیت­‌های روایی و داستا­ن­‌ها و دستمایه­‌های فرهنگ کهن و سنتی و به‌­کارگیری ابزار و زبانی نو برای ساختن روایتی نو که به سیاق ذوق و نیاز مخاطب امروز.

 این امری است که ادبیات امروز ایران در پی آن است. یعنی ارائه روایتی نو با استفاده از ظرفیت­‌های ادبیات کهن برای تبیین انسان ایرانی امروز. چنان‌­که پاموک موفق به چنین کاری می‌­شود و از این پس نه تنها دیگران با نگاهی دیگرگونه به سرزمین او می­‌نگرند بلکه تصویری دیگرگونه از شهر و فرهنگ خود و دیگری را نیز به اهالی شهرش  پیشکش می‌کند.

منابع:

1- متن سخنرانی اورهان پاموک هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات 2006، ترجمه ارسلان فصیحی، شب اورهان پاموک، نشریه بخارا  برگرفته از سایت  Bukharamag.com

2- نام من سرخ ؛ اورهان پاموک، ترجمه عین‌اله غریب، نشر چشمه، چاپ سوم ، 1390

3- همان، ص621

4- همان، ص 647            

5-همان، ص 528

6-همان، ص 531 

7-همان، ص 109و 117

 8- نگاه شود به : سایت رسمی اورهان پاموک                          www.orhanpamuk.net

                                      Tales of The City, Robert Irwin –                                                            

       -Orhan Pamuk and his Black Book, Bernt Brendemoen                               

9- در گفت‌و‌گو با آذرین صادق ، با این عنوان : My evening with Orhan Pamuk)، منتشرشده در سایت Iranian.com

10- رمان‌نویس ساده‌­نگر و رمان‌نویس اندیشمند؛ اورهان پاموک، ترجمه علیرضا سیف‌الدینی، نشر نیلوفر، چاپ اول 1392- صص 48و49

11- استانبول؛ خاطرات و شهر؛ اورهان پاموک، ترجمه شهلا طهماسبی، نشر نیلوفر،چاپ دوم ،1392، صص 99- 120- 129

12- افسون‌زدگی جدید؛ هویت چهل‌تکه و تفکر سیار؛ داریوش شایگان، ترجمه فاطمه ولیانی، نشر فرزان روز، 1380، چاپ دوم ، ص 135

13- همان، ص 133

14- تاریخ ادبیات فارسی، ذبیح الله صفا ، ج چهارم ، انتشارات فردوس ، 1389، صص 136- 143

15- رمان‌­نویس ساده‌­نگر و رمان‌نویس اندیشمند، ص 165

16- متن سخنرانی در هنگام دریافت جایزه نوبل

17- دموکراسی گفتگویی ( باختین و هابرماس)؛ منصور انصاری، نشر مرکز، چاپ اول، 1384،  صص272 – 277

دیدگاهتان را بنویسید