جستجو پیشرفته محصولات

مروری بر فیلم خواب زمستانی

تفکری عمیق بر مقوله‌ی «گناه» 

ترجمه: ریحانه کرباسی

 

«تو یه مرد غیرقابل تحملی»، سوزان ملیسا این عبارت را در سومین ساعت این قصه‌ی نسبتاً قوی‌ از فقر و ثروت، دین و سیاست، زن‌ها و مردها در اثر نوری بیلگه جیلان، نویسنده‌ی ترک­‌تبار، به زبان می‌آورد. و ادامه می‌دهد: «تو خودخواه، کینه­‌توز و عیب‌جویی.» او این سخنان را قبل از اعتراف به این که او مردی درست‌کار، منصف و باوجدان است به زبان می‌آورد اما به او گوشزد می‌کند: «گاهی اوقات از خوبی‌هات برای سرکوب و تحقیر دیگران استفاده می‌کنی.»

تنش میان اخلاق و کینه‌توزی در قلب آثار طولانی و به طور کلی در اندیشه‌ی قوی جیلان در «توصیف گناه» تعریف شده توسط داستایفسکی مشهود است، که این توصیف از گناه، به آثار چخوف نیز نسبت داده شده‌ (تعدادی از داستان‌ها آغازی الهام‌بخش داشتند)، و نیز شامل نقل قول‌هایی از شکسپیر(علی الخصوص از نمایشنامه‌ی شاه لیر)، تصدیقی بر نظر سارتر (جهنم؛ یعنی دیگران) نیز هست و با شیوه‌ای خاص به روانشناسی معماری برگمن اشاره کرده و آن را تأیید می‌کند. این گفتگو که به صورتی غیرمعمول قابلیت اطناب دارد، بسیار استدلالی و ادیبانه است. برخورد با این نوع بحث‌ها، بیشتر در رمان یا نمایشنامه مورد انتظار است تا فیلم.

باوجود غیرنمایشی بودن و مضایقه‌­ی لذت‌های ناشی از کارهای سینمایی، (گوخان تیریاکی از طراحی صحنه‌ی کاپادوسیایی قابل توجه، برای فیلم‌برداری‌ داخلی اجتناب کرده است، که بهترین عبارت برای تعریف آن «هراس از مکان‌های بسته‌ی عریض» است).

خواب زمستانی اثری جذاب و پرتره‌ای دقیق برای نمایش از بین رفتن قراردادهای اجتماعی، عمومی و خصوصی است. گرچه این اثر از لحاظ نمایش صحنه‌هایی هیجان‌­انگیز و در عین­ حال وحشتناک از ارتفاعات، همانند آن چه در «روزی روزگاری در آناتولی» وجود داشت، قابل قیاس نیست، اما خواب زمستانی، برنده‌ی نخل طلایی در جشنواره کن، جیلان را به عنوان فیلم‌سازی در اوج قدرت، منحصر به فرد، روشنگر و دلسوز تأیید می‌کند.

هالوک بلینگر در نقش آیدین جاویدان شد. او اظهار دارد که هرگز نمایش‌های تلویزیونی احساساتی و کم ارزش انجام نداده است (soap opera). (آیا این اظهار، اشاره‌ی متناقضی به زمانی دارد که بلینگر در اُپرایِ ایست‌اندرز (EastEnders) ایفای نقش می‌کرد؟) و اکنون ادعا دارد که در حال تلاش برای شروع تاریخی آغاز نشده از تئاتر ترکیه است. بیشتر زمان آیدین صرف نوشتن ستون‌هایی قابل توجه برای روزنامه‌ی «صداهای پهن-دشت» می‌شود. آیدین در این نوشته‌ها به نظریه‌­پردازی در مورد هنر، اخلاق و دین می‌پردازد. ستون‌ها باعث می‌شود طرفداران برای او نامه‌ بنویسند و آیدین آن‌ها را در هتل جواهر، واقع در بالای تپه با صدای بلند می‌خواند.

در ذهنش خود را یک هنرمند و بانی خیر می‌پندارد؛ در واقعیت، مالکی است که وظایف مدیریتی را به مشاور سختی کشیده‌اش، هدایت (آیبرک پکان)، و به بی‌هویت‌هایی که مسئول جمع‌آوری بدهی‌های مستأجران هستند و از تندخویی با آن‌ها هراسی ندارند، محول می‌کند. هنگامی که پسر یکی از خانواده‌های همین مستأجران مفلوک، سنگی به طرف خودروی آیدین پرتاب می‌کند، آن‌چه می‌شکند بیش از یک شیشه‌ی ماشین است. ساعاتی زندگی خصوصی آیدین را تماشا کردیم که بی سر و صدا در حال فروپاشی است و هم‌زمان، ظاهر خیرخواهش را که ترک برمی‌دارد، متزلزل می‌شود و فرو می‌ریزد.

جیلان، آیدین را به عنوان «نمونه‌ای از روشنفکران مدرن ترکیه» (نام او به خودی خود یک جناس در زبان ترکی محسوب می‌شود) توصیف می‌کند. خواب زمستانی جزئیات زندگی عجیب او را ماهرانه طراحی ‌می‌کند؛ این زندگی او را به انسانی تبدیل کرده که «بی‌شک از همه» متنفر است. همیشه موقع رفتن مهمان‌هایش مشتاق بود ملاقات زودگذرش با عمر شریف را برای آن‌ها تعریف کند. آیدین با همنشین‌هایی دل‌شکسته‌ از اعضای خانواده‌اش رها شده بود. خواهر مطلقه‌اش، نجلا (دمت اکبگ) که صحبت‌هایش در مورد «مقاومت نکردن در برابر شیطان» حجابی بود بر تمایلی غم‌انگیز برای بازگشت نزد همسری که او را آزار داده بود؛ و همسر به دام افتاده‌اش، نهال (سوزان)، در کارهای خیر به دنبال آرامش و توجیه خود است ولی بسیار تحقیر می‌شود. هر کدام از شخصیت‌ها به طور مستقیم قابل درک هستند و بازی کاملی را ارائه می‌دهند. جیلان با ایجاد تغییرات فوق‌العاده‌ای در اجراها، از طریق تعلیق، جنبه‌ی تئاتری و طبیعت‌گرایی این اثر را قوت بخشیده است.

همکاری در نگارش فیلم‌نامه (همان‌طور که همکاری‌شان را از سال 2006 در فیلم کلایمت«Climate» آغاز کردند)، تیمی متشکل از یک زوج؛ نوری بیلگه جیلان و اِبرو جیلان، که با مهارتی یکسان به عمق شخصیت‌های زن و مرد نفوذ می‌کنند. کارگردان در مصاحبه‌ای اذعان داشت که: «با گفتگو در مورد یک صحنه، به آن عمق می‌دهیم» و «قادریم آن را هم از دیدگاه زن و هم مرد نظاره کنیم.»

با این حال این تعادل تا جایی فراتر از مرزهای جنسیتی گسترش می‌یابد؛ در نمایشی که در آن ثروت و فقر مانند دین و سکولاریسم، در عین تضاد در کنار هم قرار می‌گیرند، انگیزه‌­ها، آرزوها و ناامیدی‌های هر شخصیت با دقت بسیار زیاد توصیف می‌شود، جزئیات کوچک برای ایجاد پرتره‌هایی کاملاً منسجم با هم ترکیب می‌شوند. حمدی (سرهات کیلیک) را در نظر بگیرید؛ عموی آماده به جنگ پسر جوانی که سنگ پرتاب می‌کند؛ اکنون در تلاش است تا برادر خشمگین‌اش و صاحب­خانه را که منفعلانه تهدید می‌کرد، آشتی دهد.  او لب‌های خود را دائماً از شدت ناامیدی و از روی نجابت می‌گزد و این عمل، عصبانیت درونی‌اش را بازگو می‌کند.

در حالی که محور روایت این داستان در مورد صاحب­خانه‌‌‌‌ای است که با مستأجرانش بی‌احساس برخورد می‌کند و ممکن است برخوردش سیاست‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌مدارانه برداشت شود. شیطان در جزئیات شخصیِ آن‌ها مثل لبخندِ حمدی، اخمِ نهال و پوزخند آیدین وجود دارد.

در این میان لحظات سینمایی نابی نیز وجود دارد؛ اسبی که اسیر شده، خسته شدن و کنار کشیدن از یک جریان، فرار به شبی پرستاره؛ دست اربابی که برای بوسیده شدن ارائه شده، ایجاد ضعف درکودکی تا سر حد مرگ؛ پتویی سفید که زمینی با هیبتی الهام‌بخش و ساکنانش را تطهیر و سپس منجمد می‌کند. عنوان خواب زمستانی، هم به خواب در موسم سرما اشاره دارد و هم به مرگ.

به آیدین هشدار داده می‌شود: «مردم را قضاوت نکن». «همه چیز را همان‌گونه که هست بپذیر.» شاید دلیل قوت خواب زمستانی همین عدم قضاوت است. ما نه با حس تراژدی بلکه با حس همدردی رو به رو هستیم. رستگاری هر چند برآورده نشود ولی مطرح می‌شود، پیچیدگی­‌های این داستان‌های زندگی به هم پیچیده هنوز هم مثل برفی که بی‌وقفه می‌بارد، ادامه دارد.

منبع: گاردین

دیدگاهتان را بنویسید